از موضع نهضت، حمله بالای آن خيانت است!
آرمان آرمان

سالون آشنا در شهر آرنهم شاهد رويداد تاريخيي بود که اعضای دو حزب برادر به پيشواز هشتادمين سالگرد تولد زنده ياد رفيق ببرک کارمل و تاييد از فيصله ها ميان نهضت فراگير و حزب متحدملي به اشتراک هر دو حزب داير نموده بودند.

به عقيدۀ من اين اجلاس باشکوه،باعظمت و صميمانه دارای فضای گرم و رفيقانه بود.

صحبت کننده ها پيام هايي شخص خود را داشتند.اکثريت قاطع صحبت کننده گان اعضای نهضت فراگير بودند.

صحبت های رفيق طلا پامير و رفيق سادات محبت آميز و دلسوزانه بود.رفيق علومي وضع سياسي و امنيتي افغانستان را تشريح داد.

بيانيه دهنده گان نهضت فراگير ضمن ادای احترام به نام و کارنامه های ماندگار و تاريخي زنده ياد رفيق کارمل و نقش برجسته و بزرگ ايشان در جنبش چپ دموکراتيک افغانستان،از سياست و برنامه نهضت،استراتيژی و تاکتيک ان يادآوری کرده و بر موقف نهضت در دفاع از انسان زحمتکش کشورما،مبارزه در راه تحقق عدالت اجتماعي و رفاه همگاني تأکيد ورزيدند.

آنها بر مبنای اندرزهای رهبر محبوب خود ببرک کارمل حمايت قاطع خويش را از ايجاد جبهات مترقي،طرفدار انديشه های پيشرو عصرما و ايجاد افغانستان مترقي و شگوفان ابراز داشتند.همه صحبت کننده گان با ابراز خاطرات شخصي و سياسي شان و درس های بزرگي را که از رفيق کارمل فرا گرفته اند،به گرمي تماس گرفتند.بدون شک طرف صحبت شان فاميل رفيق کارمل،خانم مبارزشان محبوبه جان،پسر خردمند شان کاوه،دختران شرافتمندشان و سرانجام همه رهروان رفيق کارمل بود،يادآوری کرده و از نام پرافتخار رفقا کارمل و بريالي ياددهاني کردند.

چيزی که برايم قابل مکث و غيرواضح بود،صحبت های پراگنده،تکراری،تحقيرآميز ، بي مفهوم،عقده مندانه و دور از مروت جناب پرشور بود.نکات اساسي گلايه های او که بيشتر به گپ های سربام مي ماند، تا يک بيانيه سياسي آنهم از زبان کسي که عقده رهبر شدن از سراپايش مي بارد،اينها بودند:

1-   گويا او برای پيشبرد کار سياسي و تشکيلاتي در شمال موظف گرديده بود.

2-   اکنون ما از پايين رهبری مي کنيم.بياييد همين اکنون تصميم بگيريم و نام حزب را که هرچيزی مي خواهيد بگذاريم و از دروازه دست های يکديگر را گرفته خارج شويم.

3-   چرا رفقايي که در هالند شامل 1- اف هستند و قبول نشده اند،به افغانستان نمي روند. (خوشبختانه اينبار کدام رفيق پول غذای آقای پرشور را پرداخته بود،اگرنه مانند هميشه باز يادآوری مي کرد که چرا نان به طور رايگان توزيع نمي گردد.)و مسايل پيش پا افتاده ديگر.

قبل از آنکه برای هريک از بندها مختطراً چيزی بنويسم،مي گويم که ای عقل کل(!)تو خود را هوشيارترين،حراف ترين ديگران فکر کرده و در هرجا بدون درنظرداشت اينکه کسي ميخواهد ترا بشنود،يانه! به ياوه سرايي پرداخته و با پر رويي مردم را وادار به شنيدن چرنديات ات مي سازی.نه به غالمغال،نه به چک چک های اعتراض آميز و حتا به نعره تکبير گقتن توجه نداشته و به مدعايي ميپردازی.اما چنان فکر نکن که شنونده های تو ابلهان اند.نه موسفيدان،نه جوانان،نه پشتون،نه تاجک هيچکسي از زخم زبان تو در امان نيستند.نميدانيم از کجا جت و جولا را به قول خودت پيدا کنيم تا تو بالای شان حمله نکني.

شنونده هايت در برگشت به خانه و منزل روی جملات و صحبت های تحقيرآميز ات روزها فکر کرده و ماهها ترا نفرين مي کنند.

رفقای حزبي اگر مربوط نهضت يا متحدملي اند در موضع خود استوار مي باشند.در جلسات خود شرکت مي کنند،حق العوضيت مي پردازند و تعهدات خود را در قبال برنامه و اساسنامه اجرأ مي دارند.نه آنکه مانند تو که خود را مربوط نهضت ميشماری،اما مي خواهي به کمک ولي نعمت ات غلام مجدد و زدو بندهای او با اربابان قدرت خود را کانديد ولسي جرگه بسازی.يا آنگونه که در جلسه 19 اپريل بر رغم تمام سخنان تحقيرآميز،توهين کننده،و خلاف نورم های اخلاقي که در نخستين جمع آمد رفيق علومي پس از ايجاد حزبش در دنمارک با جمعي از رفقا داشتي و پس از آن نيز جايي که توانستي زنگ زدی،و زنگ زده اگر نتوانستي خط نوشتي که رفقا علومي و سرورمنگل را چنين گفته و چنان گفتم و سبق حسابي برايشان دادم. باز هم از سوی متحدملي به جلسه آمدی.آيا پررويي و چشم سفيدی بيشتر از اين مي شود؟اگر تو در جلسه آخر با خيره سريي 25 دقيقه هزيان نمي گفتي،چهار رفيق ديگر ميتوانست 5-5 دقيقه صحبت کنند.فکر کنم ديده درايي از اين بيش نمي شود که در حضور صاحبان 5 خود را 5 اعلان ميکني.

شايد در خواب ديده باشي که کسي ترا مسوول کار در شمال تعين کرده بود.تو در خانه خود آش بريده نميتواني،چه رسد که در خانه ديگر سيميان ببری. حتماً روزی همانند آنکه رفيق کشتمند نام و لست فعالين دوران امين جلاد را که تو بخاطر نزديک شدن به او نزد سلف خود قدوس غوربندی مراجعه کرده بود،اما او با درک از موقف ناهنجار سياسي ات ترا روی نداده و ناگزير به مبارزه مخفي پرداخته و در اولين گام به شبکه مخفي خيانت کرده و تمام گروپ را در چنگ اکسا داده و عليه منشي مسوول ات رفيق محمدعوض نبي زاده شهادت دادی.اميد روزی رفيق نبي زاده خود اين موضوع را در يکي از نوشته های شان بهتر تشريح کرده و پرده از اين واقعيت تلخ بردارد،تا باز ديگر رفقای رهبری ديروز حزب را در کدام جای محکم نگيری که چرا من عضو کميته مرکزی نشدم؟چنانچه تا حال اين سوال را ميدهي.البته در برابر اين اشتهای کلانت،از اينکه افراد جانشين ات را در خاد تاکنون شماتت کرده و در برابرشان عقده فشاني ميکني هيچ قابل مقايسه و يادآوری نيست.همانگونه که موقف ضد اخلاقي و ضد رفيقانه ات در زندان در برابر هم زنجيران ات دور از تصور برای همه است.باشد روزی حتماً رفيق منگل که آنوقت ترا سبق داده بود،در خاطراتش چيزی نوشته و پرده از چهره ات خواهد برداشت.

خوب از اينکه از موضوع دور نروم بايد بنويسم که شمال بهترين کادرهايي چون رفقای گرامي شادروان دهنشين،پيکارگر،پيگير،کارگرمسوول بلخ،استاد حليم و دهها کادر ديگر را داشت که به آدم جنجالي مثل تو ضرورت احساس نميشد.

يکي از اقارب دختر جوان که در جلسه اخير صحبت کرد قصه کرد.زماني که پرشور گفت که ما برای نسل آينده چيزی برای گفتن نداريم.ما دروغ گفته ايم.شايد آن دختر جوان در کدام جلسه ديگر ما صحبت نکند.چون گفت که اين کاکا خود اعتراف کرد که ما دروغ گو هستيم.به گفته او شايد بخاطر همين خصوصيات پرشور، فرزندانش راه او را ادامه نميدهند و در خانواده هم کسي به گپ او گوش نميدهد.آقای پرشور کمي فکر کرده،صحبت کن! گپهای تو به فير چره يي شباهت دارد که همه اشتراک کننده گان را مورد اصابت قرار ميدهد.قلب های ديگران را تا چه وقت متأثر ميسازی؟اگر مريض هستي ترا به لحاظ شرف و وجدان ات تداوی کن و ديگران را مسموم نساز.از کجا ما يک رفيقي مانند رفيق رزاق ويدی که به نام نثار پس از اتهامات ناروا و غير مسوولانه ات به آدرس رفيق نجيب الله شهيد بيان داشتي پيدا کنيم تا ترا پخته پرانک کند!

آه راستي فراموش نکنم که در جلسه مسأله جدی نام حزب را مطرح کردی.قرار ادعای خودت که هميشه در فکر مقامات مسوول خواب ديده ای.در کجا نوشته شده که در اجلاس شورای اروپايي بمناسبت خاص ما مي توانيم برای حزب خود نام انتخاب کنيم،و از همين دروازه دست بدست هم بيرون شويم.انهم در اروپا!

در جلسات قبلي از يخن مسوولين شورای اروپايي محکم گرفته بودی که خود را نبايد به جای مجلس موسسان قرار دهيد.اگر بعد از سفر دعوايي ات که بخاطر ترميم خانه کارته پروان ات که تازه افشا شده،مانند زمين هايي که توسط سيدجعفر نادری در پلخمری گرفته و هر روز با محاسبه قيمت بلند آن تناول کرده و از خود مستوفي جور کردی.حتا بالای برادرت که در شرايط دشوارکشور زنده گي دارد،سند ارائه کرده و گفتي که از پول حق و حلال خود خريده يي،اين نظرت تغيير کرده باشد که نام حزب را ميتوان در اروپا تعين کرد خوب،در غير آن اين چه است که از گرده ات ميکشي؟

آيا اساسنامه را خواندی يا نه؟ميکانيزم جديد و مصوبات کميسيون جديد را خوانده ای يا نه؟اين کنگره حزب است که نام حزب،نشان،بيرق و ارگانهای رهبری آنرا انتخاب مينمايد نه اجلاس آرنهم!

لطفاً يکبار ديگر از خواب بيدار شو،آنهم خواب سخاوتمندانه که نام حزب را،ح.د.خ.ا بگذاری.يعني ميخواهي که با اشاره کدام کسي که ترا در انتخابات وعده کمک داده،بايد مطابق به قانون اساسي جاری کشور،زمينه فعاليت رسمي نهضت را لغو کني!

خودخواهي،کبر و غرور هم از خود اندازه دارد.اگر به کف زدن های بعضي از رفقا مغرور ميشوی،متوجه باش که همان قصه هنرمند بي سُر و بي لي است که تماشاچيان برای او کف مي زنند تا آهنگ را به سُر بخوانند.

در غير آن 95 فيصد اشتراک کننده گان جلسه نمي خواهند حتا با تو سلام عليکي کنند،چه رسد به همنوايي با چرنديات ات!

مي گويند سوار از دل پياده و پرخور از دل گرسنه چه خبر دارد؟تو آدم بيغم باش از روح و روان آن رفقايي که اولادهايشان در هالند تولد شده،بعضي های شان قبول شده بودند و اسناد شان را دوباره گرفتند،اکنون دولت ضدبشری هالند بنا به اسناد سازمان آی.اس.آی و توطئه حزب اسلامي و گروپ های مائويستي که با استخبارات هالند کار مي کنند،ميخواهند بهترين و صادق ترين فرزندان حزب ما را به نام ناقضين حقوق بشر از هالند اخراج نمايند و تو فرزند بي خبر حزب آگاهانه و يا نا آگاهانه نغمه بي سُر و آهنگ دلخراش سر ميدهي و ميگويي که برويد در افغانستان .نميدانم اين گپهايت از کجا آب ميخورد.خوب شد که در همان جلسه از حضور همه معذرت خواستي.به نظر من اگر يک معذرت ديگر را نيز تکرار ميکردی،باز ميشدی يک آدم حسابي!و آن اينکه ميگفتي رفقا هميشه صحبت من در اين جلسه و جلسات قبلي ناشي از خودخواهي،غرور و کم بها دادن به ديگران بوده،ديگر من حداقل برای چندسال خاموشي اختيار مي کنم.و به حيث يک حزبي خوب رفقای خود را احترام مي گذارم.قدر خورد و بزرگ خود را ميدانم.اسناد حزبي را مطالعه مي کنم و بيجا فير نمي کنم...

اين بود مکث کوتاه بر صحبت های جناب پرشور صاحب که در آينده ادامه خواهم داد.

اما جلسه با قرائت يک پيام پايان يافت ورفقای هر دو حزب را که عالمي تفاوت ها در نظريات،برنامه،تاکتيک و فعاليت شان موجود است،يک گام نزديکتر ساخت.گام های بعدی در مورد طرح اساسنامه و مرام از جانب کميسيون مشترک در کابل زير کار بوده و به اختيار کميسيون های ايجاد شده ولايتي در داخل و خارج از کشور قرار خواهد گرفت.با ابراز نظريات تکميلي همه اعضای حزب غنا بخشيده خواهد شد و برغم تلاش های آدمهايي مانند پرشور که در آرزوی از هم پاشيدن توافقات هستند،ما به سوی ايجاد حزب واحد به پيش خواهيم رفت.


February 18th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.